روز اول دانشگاه بود. هفتمین روز از هفتمین ماه سال۹۷. هفته قبل نیز برای انجام کارهای گزینش و ثبت نام آمده بودم. از دانشجوهای سال قبل و برخی فارغ التحصیلان درباره سختگیریهای دانشگاه فرهنگیان، مخصوصاً دخترانه اش شنیده بودم. مراحل گزینش سختی را پشت سر گذاشته بودم و حالا من مهدیه ی ۱۸ ساله، جلوی در ورودی دانشگاه ایستاده بودم. مادرم هم همراهی ام می کرد. به همراه همدیگر وارد محوطه دانشگاه شدیم و در همان بدو ورود، پذیرایی شدیم. روایت من : اولین روز دانش آموزی
روایت من : اولین روز دانشگاه
روایت من : روز برفی
دانشگاه ,روز ,گزینش ,هفتمین ,شدیم ,ساله، ,دانشگاه ایستاده ,ورودی دانشگاه ,در ورودی ,جلوی در ,ایستاده بودم
درباره این سایت