روایتی که می خواهم بیان کنم مربوط به 4 سال پیش می باشد که دوم دبیرستان بودم. به خاطر دارم که زنگ زیست بود و معلمِ به شدت سخت گیر و جدی و خشکی داشتیم. طبق معمول زنگ های زیست، معلم بعد از اتمام زنگ تفریح وارد شد و دعای همیشگیِ ابتدای کلاس را خواند.جلسه قبل گفته بود که این جلسه امتحان شفاهی است و همه باید آمادگی داشته باشند. محدوده ای که برای امتحان تعیین شده بود 3 فصل از کتاب بود که مطالب سخت و طولانی ای داشت. روایت من : اولین روز دانش آموزی
روایت من : اولین روز دانشگاه
روایت من : روز برفی
زنگ ,امتحان ,ای ,سخت ,جلسه ,معلم ,بود که ,شفاهی است ,امتحان شفاهی ,جلسه امتحان ,این جلسه
درباره این سایت